در پست هشتم یکی از دوستان این صوت زیبا رو درخواست کرد - به خدا با دست بسته ام

برای دریافت کلیک کنید

کیفیتش نسبت به سالی که خونده شده خوبه

"جهت مشاهده متن برید ادامه مطلب"

بی کس و بی یار و یاور در دل صحرا
کاروانی بی پناه و یک زن تنها

گر چه از پا در نیاورد ، زخم شمشیرم
روی خاک غم نوشتم ، بی تو می میرم !

به خدا با دست بسته ام
به زمین هر جا نشسته ام
نقش کردم عشق من حسین(ع)
به سر انگشت خسته ام

وقتی نامت می آمد بر لب من
لب های تو می گفت زینب(س) من

مانده ام تنها سالار مضطرّ من ، بعد تو شد خاک عالم بر سر من

تر شد از خون ترت جام قنوت من
این چنین بشکسته شد مُهر سکوت من

زینب(س) تنها و درد و بزم نامردان !
آن لبان و خیزران و آیه ی قرآن

گر چه بودم در کنار تو
دل تنگم بی قرار تو
شیشه ی قلب مرا شکست
دل سنگ نیزه دار تو !

هر کجایی نام تو ، مشق زینب(س)
می نویسم روی قبرم عشق زینب(س)

مانده ام تنها سالار مضطرّ من ، بعد تو شد خاک عالم بر سر من

می شود سرّ درونم ، از رُخم خوانده
یادگارت بین خاک شام جا مانده!

با نفسهایش تو را یک دم صدا می زد
پیش چشم تر من دست و پا می زد

به پس چشمان بسته اش
به روی پای شکسته اش
ز رخت خونابه پاک کرد ...
به دو دست پیر و خسته اش

چه گذشته در ویرانه، بر دل من ؟
چشم نیمه باز او قاتل من !

مانده ام تنها سالار مضطرّ من ، بعد تو شد خاک عالم بر سر من

هر زمانی که می آمد ناله ی مادر
روی نیزه بغض می کرد ساقی لشکر

حاجت مرحم ندارد زخمی احساس
درد بی درمان زینب(س) دوری عباس(ع)

شفق مه روی نیزه شد
ز کدامین سو به نیزه شد ؟
نزد جای خنجر عدو
سرش از پهلو به نیزه شد